جواب سریع این است که 264 ساعت یا 11 روز. در سال 1965 زندی گاردیز دانش آموز 17 ساله دبیرستانی این رکورد جهانی را برجای گذاشت. محققان دیگری نیز تحت آزمایشات به دقت کنترل شده ای بین 8 تا 10 روز بی خوابی را تحمل کرده اند.
هیچکدام دچار مشکلات شدیدروانی و یا جسمانی نشدند ولی همگی به طرز محسوس و باروندی صعودی دچار کاهش تمرکز، ادراک، نشان دادن عکس العمل و دیگر فعالیتهای بالای ذهنی شدند. با این وجود هر یک از آنها پس از یک یا دو شب خواب کافی به حالت عادی اولیه بازگشتند.
گزارشاتی نیز وجود دارد که سربازانی تا چهار روز در جنگ بیدار مانده اند و برخی بیماران مداوا نشده ای به دلیل بیماری بی خوابی سه تا چهار شبانه روز را بیدار بوده اند.
جوابی کامل تر مرتبط با تعریفی است که برای واژه بیداری ارائه می شود. فقدان خواب بیشتر در افراد باعث بروز دفعات بسیار زیاد خوابهای بسیار کوتاه و سبک (چیزی در حدود چند ثانیه) می شود و با بیداری های کسل گونه همراه است.
در موقعیتهای ویژه و نادر اختلالات پزشکی در پاسخ به این سؤال که انسان چقدر می تواند بیدار بماند ممکن است به پاسخهای بسیار عجیبی برخوردکنیم که خود موجب طرح سؤالات جدیدتری می شود.
برای مثال علائم مرودان توسط انقباض عضلات،درد، عرق کردن مفرط، کاهش وزن، توهمات دوره ای و بی خوابی مشخص می شوند. مایکل یوت و همکارانش در لیونز فرانسه، یک مرد 27 ساله با این شرایط را تحت مطالعه قرار دادند و به این نتیجه رسیدند که وی واقعاً برای یک دوره چندماهه هیچ خوابی نداشته است. در آن دوران وی هیچگونه احساس خواب آلودگی و یا خستگی نداشته و هیچ اختلالی در خلق و خو، حافظه وعصبیت وی مشاهده نشده است. با این حال هر شب بین ساعت 9 تا 11 شب به مدت 20 تا 60 دقیقه دچار توهمات شنوایی، بینایی، بویایی و لامسه می شده است.
مثنوی مأمور و «مورد» ! |
رضا رفیع (*) دید مأموری زنی را توی راه تو کجایی تا شوم من همسرت تاپ پوشم بهر تو با استریچ پا دهد، صندل برایت پا کنم زانتیایت را بشویم روز و شب در جلو آنکه نشیند، آن تویی گر تو گویی، شال بر سر مینهم موی سر مش میزنم از بهر تو از برای تست کوته آستین غیر یککیلو النگو توی دست بهر تو مالم به صورت نیوهآ اودکلن بر خود زنم پیشت مدام میروم حمام گرم کوی تو گر که حتی مو نباشد بر سرم ای فدایت ریمل و بیگودیام من برای تست گر «روژ» میزنم از برای تست این روژ گونهام خاک پای تست خط چشم من لاک ناخنهام ناز شست تو بهترینها را پزم بهر غذا با دسر بعدش پذیرایی کنم ای به قربان تو هر چه باکلاس بهر تو تیپ جوادی میزنم «گر که گویی این کنم یا آن کنم» من برایت میشوم اِند ِمرام کاش میشد من ببینم رویکت *** گفت مأمورش که: ای زن، کات کن! چیست این لاطائلات و ترّهات؟ بوی کفر آید ز کل جملههات تیپ تو بوی تساهل میدهد حرفهای تو خلاف عفت است آنچه کلاً عرض کردی، نارواست با خدایت مثل آدم حرف زن از خدا چی چی تصور میکنی شل حجابا! دین ادا اطوار نیست باید آموزی کمی علم کلام چون به پایان آمدش مأمور حرف گفت: ای مأمور، حالم زار شد حرف تو هر چند توی خال زد از سخنهای تو من دپرس شدم من پشیمان گشتم از ایمان خود بعد از این ریلکس میگردم دگر پس سر خود را گرفت و گشت دور *** ناگهان در توی ره، مأمور را یک نفر در پشت خط از راه دور این چه برخوردی است که مورد پرد؟ از چه زن را ول نمودی در فراق؟ تو برای وصله کردن آمدی ما برون را بنگریم و قال را این زنی که تو چنین پراندیاش هیچ میدانی که خیلی زود زود این فضای اجتماع حالیه مصلحت میباشد اما بعد از این پس به محض قطع این تلفن بدو ( دامنش را گر گرفتی در مسیر رفت مأمور از پی زن با دلیل دید زن را در خیابان صفا بعد از اینها ترک قیل و قال کن توی هیچ آداب و ترتیبی مکوش |