مبادی تاریخ مردم جهان

مبادی تاریخ مردم جهان

 

منظور از مبادی تاریخ،زمان وقوع حادثه ای است که ملتی آن را برای خود مبدا قرار داده و زمان را با آن می سنجند.

مهمترین مبادی تاریخ مردم جهان عبارتند از:

 

1-       سال خورشیدی

برابر است با 365 روز و 6 ساعت که زمان گردش کره زمین به دور خورشید است،سال شمسی مخصوص کلدانیان(از تمدنهای قدیمی) بوده که بعد از ازبین رفتن کلدانیان ،ایرانیان آنرا معمول کردند.

 

2-   سال قمری

که آنرا هلالی هم می گویند یعنی مدتی که قمر از هلال یک دور خود را در مدت 29 روز و 12 ساعت و 43 دقیقه می پیماید.یک سال قمری 354 روز است.

3-   سال مسیحی یا میلادی

مبدا آن تاریخ تولد حضرت مسیح است.ولادت مسیح سه شنبه 25 کانون اول برابر با سال 311 تاریخ اسکندری واقع شده است.

شمسی به قمری

برای تبدیل سال شمسی به قمری آن را در 11 (اختلاف بین روزهای شمسی و قمری )ضرب کرده حاصل ضرب را به 354 (تعداد روزهای سال قمری )تقسیم می کنیم،عدد حاصل رل با سال شمسی جمع می کنیم،سال قمری بدست می آید.

مثال:1365 شمسی برابر است با:

15015=11*1365

42=354/15015

1407=42+1365

قمری به شمسی

و برای تبدیل سال قمری به شمسی آن را در عدد 11 ضرب کرده حاصل را به 365 (تعداد روزهای سال شمسی) تقسیم کنید،عدد حاصل را از سال قمری کم کنید،سال شمسی به دست می آید.

مثال:سال 1407 قمری برابر است با:

15477=11*1407

42=365/15477

1365=42-1407

شمسی به میلادی

عدد 621 را به سال شمسی بیفزایید سال میلادی به دست خواهد آمد و از کم کردن همین عدد از سال میلادی سای شمسی به دست خواهد آمد.

سال یزدگردی

این سال بعد از اسلام مرسوم شد،و مخصوص پارسیان بود و مبدا آن جلوس یزدگرد در روز سه شنبه 22 شهر ربیع الاول 11 قمری برابر  با ماه (حزیران رومی)یعنی سال 993 رومی یا اسکندری برابر با 16 ژوئن 632 میلادی است که 365 روز حساب می شد.

سال رومی یا اسکندری

مبدا آن روز دو شنبه 321 قبل از میلاد که مصادف با ابتدای سلطنت سلوکوس نیکاتو-جانشین اسکندر است بهضی می گویند چون علمای اسکندریه واضع آن بودند،لذا به این نام مشهور شد.

سال جلالی

بنا به قول مشهور این را تاریخ ملک شاهی یا سلجوقی یا فارسی می گویند،و مبدا آن روز جمعه دهم ماه رمضان (471) ه قمری، مطابق با 15 آذر ماه 1295 رومی و سال 1078 میلادی می باشد.

این تاریخ در زمان ملک شاه سلجوقی مرسوم شد و جمعل از علما مانند:حکیم عمر خیام ،میمون بن نجیب واسطی-عبد الرحمن خازنی،دعوت شدند و با کوشش عمر خیام تدوین و به تقویم جلالی مرسوم گشت.

نام سالها

ترکان ابیغوری برای هر سال نام حیوانی را نهاده بودند که ایرانی ها نیز به تدریج از آنها استفاده کردند،این اسامی(البته فارسی آن )عبارتند از:

موش-گاو- پلنگ-خرگوش-نهنگ-مار-اسب-گوسفند-میمون-مرغ-سگ-خوک

می توانید برای راحتی شعر زیر را حفظ کنید:

 

موش و بقر و پلنگ و خرگوش شمار

زین چارچو بگذری نهنگ آید و مار

آنگاه به اسب و گوسفند است حساب

همدونه(میمون)و مرغ و سگ و خوک آخر کار

 

*برای تشخیص آنکه هر سال با کدامیک از این سالها مطابقت دارد از سال خورشیدی عدد 6 را کم کنید،حاصل را بر 12 تقسیم کنید،عدد باقی مانده این تقسیم را که حتماً کمتر از 12 است را در نظر بگیرید،از شماره یک یعنی موش شروع به شمردن کنیدنام هر حیوانی که با عدد باقیمانده مطابقت کرد،سال همان حیوان است.

مثال:

سال 1371 شمسی مطابق با نام کدام حیوان است؟

1365=6-1371

113=12/1365

عدد باقی مانده 9 است که در شمارش حیوانات بالایی نهمین حیوان میمون است.

 

خداوکیلی جالب بود یا نه...

هفت سین

گروهی بر آنند که در ایران باستان به هنگام نوروز و فرود آمدن فروهرها از آسمان ، ایرانیان هفت سفره (هفت خوان) میچیدند و این واژه نخست هفت چین بوده و پس از حمله تازیان ، ‌چون تازیان حرف (چ) را نمی‌توانستند بگویند آن را هفت سین گفتند . بعضی از پیروان هفت چین می‌گویند چون هفت گونه چیزی که از درخت چیده شده بود مانند شاخه های همیشه بهار و گل و یا هفت گونه میوه مانند : سیب ، گلابی ، انار ، به ، هلو و ازگیل در سر خوان نوروزی می‌نهادند آنرا هفت چین می‌گفتند.

باور هفت شین

باور دوم اینکه گروهی میگویند هفت سین در آغاز هفت شین بوده است و چامه ای هم در این باره دارند که میگویند :
 

جشن نوروز از زمـــــــــــان کیان
می‌نهــــادند مــــــــــــــردم ایران
شمع و شیر و شراب و شیرینی
شکر و شهد و شــابه اندر خوان


هفت شین را که در این چامه آوردند از دیدگاه یک پژوهنده خنده دار است . زیرا شمع و شراب و شهد سه واژه تازی هستند که پارسی آنها سپندار و باده و انگبین است و هیچیک از اینها در زبان پارسی با شین آغاز نمیشوند.پس این چامه و چیزهایی را که در آن به عنوان هفت شین ازشان نام برده شده است نمیتوانند پایه باور گفته شده باشد.امایکباره هم نباید این باور را نادیده گرفت و بدور انداخت . زیرا با نگرش به اینکه در دوران کهن گویشهای پهلوی ساسانی(پارسیگ ، که در جنوب باختری ایران روا بوده است) و پهلوی اشکانی(پهلوانیک، چه در شمال خاوری ایران بدان سخن میگفتند) اندک دگرگونی هایی دیده میشد.شاید این پندار زیاد هم بی پایه نباشد چون اشکانیان برخی از سین ها را شین و ساسانیان برخی از شین ها را سین میگفتند .به هر روی هفت تا شین آنهایی که در چامه آمده است نیست.

 

باور هفت سین

سر انجام به باور گروهی از ایرانیان میرسیم که بر آنند هفت سین خوان نوروزی اشاره ایست به هفت فرشته کیش زرتشتی که در نزد ایرانیان بسیار ارجمند و والا بوده اند که نامهای ایشان ، بهمن ، اردیبهشت ، شهریور ، سپندارمذ یا اسفند ، خورداد ، امره تات (امرداد، که به اشتباه آن را مرداد میگویند) و اهورامزداست و هریک از سین های خوان هفت سین را نمادی ازیکی از این فرشته ها میدانند و میگویند : هریک از آن هفت خوانی را که ایرانیان به هنگام نوروز میچیدند برای یکی از این هفت سپنتا بوده و چون گفتن هفت سپنتا دشوار بود ، تنها به گفتن هفت سین بسنده کرده و رفته رفته هفت سین را در یک خوان گرد آوردند

جسد

با عرض سلام دوباره

س:جسد یک مرده با چه سرعتی متلاشی می شود؟

ج:هنگامی که انسان می میرد, و آن گونه که در آلمان و اروپا متداول است, بر طبق آداب وسنن مسیحیان به خاک سپرده میشود.

قبل از آنکه طابوت را درون گور بگذارند, پدر روحانی این کلمات همیشگی وقدیمی را ادا می کند."پس از آنکه خدای قادر متعال اراده کرده است روح این بنده خدمتکار خود را بگیرد, ما جسم او را به عناصر وا گذار می کنیم :از خاک به خاک, از خاکستر به خاکستر, از غبار به غبار"با این جمله ی مقرون به حقیقت و واقعیت کلیسا می خواهد یک حقیقت بسیار ساده و در عین حال تلخ را به یاد حاضران بیندازد; حقیقتی که ما همه مشتاقیم آنرا طرد کنیم این که در حقیقت زندگی همه ما پایانی دارد و بدن ما در پایان زندگی تجربه خواهد شد و به مدار بزرگ چرخه طبیعت باز خواهد گشت.

این تجزیه طبیعی جسد, جریانی تدریجی و مداوم است که در طول سالها انجام می شود.طی این جریان ابتدا قسمتهای نرم بدن از بین میرود:جگر, کلیه ها, ششها, روده ها, مغز و ماهیچه ها.پس از آن نوبت قسمتهای شکل پذیر فرا می رسد:غزروف ها, رگها و پی ها و مفصل ها.و در نهایت مقاو م ترین قسمت بدن , اسکلت هم از هم می پاشد و تجزیه می شود. زمانی که برای طی این مراحل لازم است , از سرزمینی تا سرزمین دیگر, از مناطق جوی تا مناطق جوی دیگر و از نوع زمین تا نوع زمین دیگر متفاوت است.در واقع این زمان می تواند در هر محل و حتی در هر گورستانی و هر گوری متفاوت باشد.میانگین زمان مراحل تجزیه جسد برای اروپای مرکزی به شرح زیر است:

قسمتهای نرم ...................3 تا 4 سال

قسمتهای اتصالی..............5 تا 7 سال

اسکلت.................دهها سال

همانطور که قبلاً گفته شد, در این میانگین زمانها, تفاوتها و استثناهای زیادی وجود دارد.مثلاًاسکلتها می توانند میلیونها سال دوام آورند; اکتشافات استخوانهای جنجال بر انگیز مربوط به انسانهای ما قبل تاریخ در آفریقا و آسیا این مطلب را ثابت کرده است.و در موارد استثنایی نیز گاهی جسدی به طور کامل سالم باقی می ماند که به آن مومیایی طبیعی می گویند.